جدول جو
جدول جو

معنی العزه لله - جستجوی لغت در جدول جو

العزه لله(اَ عِزْ زَ تُ لِلْ لاه)
مأخوذ از آیۀ ’اء یبتغون عندهم العزه فان العزّه ﷲ جمیعاً’ (قرآن 139/4) یا آیۀ ’ان العزّه ﷲ جمیعاً’ (قرآن 65/10) ، یعنی قوت و عزت همگی خدای راست، آوازخوش برآوردن شیر به انداختن سنگ تفسان در آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز کردن شیر (خوردنی) بسبب افکندن سنگ تفته و گرم شده در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از المنه لله
تصویر المنه لله
منت خدای راست، سپاس خدای را، بحمد اللّٰه، الحمد للّٰه، للّٰه الحمد، له الحمد برای مثال المنهللّه که نمردیم و بدیدیم / دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم (سعدی۲ - ۵۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ عَزْ زَ هُلْ لاه)
در مقام دعا و بزرگداشت مستعمل است، یعنی خدای عزیز بدارد او را، ده یک. (آنندراج). جمع واژۀ عشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی. (غیاث اللغات). جمع واژۀ عشر، یعنی ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عشیر، ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عاشر، بمعنی ده یک گیرنده و دهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عشر، یک پاره از هر چیز که به ده قطعه پاره شده باشد. (از اقرب الموارد) ، نصیبهای قمار از شتران کشته، قوادم پر مرغ. (آنندراج). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
- اعشارالجزور، حصه های شتر. (منتهی الارب). نصیب های شتر که به هفت جزء قسمت شود. (از متن اللغه).
- حساب اعشار، حسابی که در آن صحیح و اعداد کسر پیدا کنند.
- قدر اعشار، دیگ که ده پاره شده باشد. ج، اعاشیر. یا دیگ بزرگ که به کم از ده کس برداشته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیگ که به ده پاره قطعه شده یا دیگ که کم ازده تن نتوانند آنرا برداشت. (از متن اللغه). دیگ شکسته. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
- قلب اعشار، دل ده پاره و شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَظَ مَ تُ لِلْ لاه)
بزرگواری خدایراست. رجوع به عظمت شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِنْ نَ تُ لِلْ لاه / لِلْ لَهْ)
منت خدای راست. (ناظم الاطباء). سپاس خدای را. شکر خدا راست. رجوع به منت و منه شود:
بگذشت ز ناگهان بری بر من زد
المنه ﷲ که بری خوردم از او.
(صحاح الفرس).
المنه ﷲ که این ماه خزانست
ماه شدن و آمدن راه رزانست.
منوچهری.
ماه رمضان رفت و مرا رفتن آن به
عید رمضان آمد المنه ﷲ.
منوچهری.
بس فتنه که از فضل خداوند شکستی
بس قلعه که المنه ﷲ گرفتی.
سیدحسن غزنوی.
از رزق علی اﷲ از چنان یار
المنه ﷲ از چنین کار.
نظامی.
المنه ﷲ که هوای خوش نوروز
بازآمد و از جور زمستان برهیدیم.
سعدی.
المنه ﷲ که دلم صید غمی شد
وز خوردن غمهای پراکنده برستم.
سعدی.
المنه ﷲ که نمردیم و بدیدیم
دیدار عزیزان و بخدمت برسیدیم.
سعدی.
المنه ﷲ که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است.
حافظ.
المنه ﷲ که چو ما بی دل و دین بود
آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادند.
حافظ.
المنه ﷲ بخون گرخفتم
یکچند چو غنچه عاقبت بشکفتم.
جامی
لغت نامه دهخدا
منت خدا یراست احسان و نیکی خاص خدای است: المنه لله که همی بینمش امروز اندر خم چوگان مراد تو چو گویی. (انوری) المنه لله که در میکده بازست زآن رو که مرا بر دراو روی نیازست. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگی خدای راست: ... . و خاتمی بود بر یک سوی نبشته: ... و بر دیگر نبشته که: العظمه لله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعنه لله
تصویر لعنه لله
نفرین خدا بر... خدایش نفرین کناد خدایش شکنجه دهاد
فرهنگ لغت هوشیار